فروغ فرخزاد

میخواهم با خواب سر شاخه های مست آرمیده در آغوش باد آموختن. در این غربت لایتناهی شاید.

میخواهم لختی بیاسایم در آوای نیلبکی از دورها شاید

نظرات 2 + ارسال نظر
شهرام چهارشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1388 ساعت 13:46 http://mardekhaste.blogfa.com/

خیلی مطلب قشنگیه. دستت درد نکنه وبلاگ منم سر بزن

سلام.متشکرم.حتما. شاد باشی.

حاجیت پنج‌شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 15:09

دلم برای کسی تنگ است

که آفتاب صداقت را

به میهمانی گل های باغ می آورد

وگیسوان بلندش را

- به بادها می داد

و دست های سپیدش را

- به آب می بخشید



دلم برای کسی تنگ است

که آن دونرگس جادو را

به عمق آبی دریای واژگون می دوخت

و شعرهای خوشی چون پرنده ها می خواند



دلم برای کسی تنگ است

که همچو کودک معصومی

دلش برای دلم می سوخت

و مهربانی خود را

- نثار من می کرد



دلم برای کسی تنگ است

که تا شمال ترین شمال

و در جنوب ترین جنوب

- درهمه حال

همیشه در همه جا

- آه با که بتوان گفت

که بود با من و

- پیوسته نیز بی من بود

و کار من زفراقش فغان و شیون بود

کسی که بی من ماند

کسی که با من نیست

کسی ...

- دگر کافی ست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد