لحن رود زیباتر از آن بود که فکرش را میکردم.
و من از کنار درختان آسمان را می دیدم که به رقص باد و برگها لبخند می زد.
و مرا به هماغوشی با طبیعت دعوت می کرد.
من این دنیا را دوست دارم...
همین.
میان نطفه و این حلال لزج بی کران . کمتر از یک نفس فاصله بود.
و من این شکاف بیرنگ را به اشتباه دریدم...
همین.
آرام باشید ای ابرهای رنگ پریده.
آرام باشید ای موجهای خشمگین.
ای کوه های سر به فلک کشیده.
ای قدرت بی انتهای ذهن.آرام باشید...این تقدیر است
من جور کشه زمانه هستم...
همین.
پناه می برم به سکوت از شر این زبان.که آرزوی دیرینه ام این است که ایکاش هرگز لب به سخن
نمی گشودم.
پناه می برم به سکوت از شر این جهان .که آرزوی دیرینه ام این شده است که ایکاش هرگز پای به
این بیقوله نمی گذاشتم.
آری به سکوت پناه میبرم که هرگاه حرفی برای گفتن ندارم به یاری ام می شتابد .
همین.