آزادی

در یک جمله نفس در قفس کشیدنو بس بیهوده جستن.

هوای مسموم رابالا کشیدن حال آنکه دیگر چیزی برای پس دادن نداری.

به پایانش می اندیشی؟به خلاصی. به رهائی از این کپه خاک .

دی اکسید را دم میکنی و دیگر هیچ... باز دم را بی خیال میشوی.

چشمهایت را که بگشائی دیگر آزادی. همین!

سوال:آهای این چه آزادی است. آزادی که به زندگی پایان دهد آزادی نیست.

پاسخ:میدانم. ولی زندگی که به آزادی پایان دهد نیز زندگی نیست.

نتیجه:داوری به عهده عقل سلیم خودتان است.

                                                                     بدرود

نظرات 3 + ارسال نظر
حمید چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:17 http://karaj400.blogsky.com


آبادى یک کشور از روى نسبت آزادیش سنجیده مى شود نه از روى حاصلخیزیش. مونتسکیو

sH چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:55

SALAM AZIZ
MAN FEKR MIKONAM BAYAD MOHKAM BUD O ISTAD.
BE GHOLI IN JOMLE NABAYAD YADEMUN BERE : MIKHAHAM ISTADE BEMIRAM.
اردلان سرفراز میگه :
بی تو دنیا بر سرم آوار شد
بین ما هر پنجره دیوار شد
عیب از ما بود از یاران نبود
تا که یاری ، یار شد بیزار شد
عاقبت با حیلۀ سوداگران ؛
عشق هم کالای هر بازار
آب یکجا مانده ام دریا کجاست ؟
آب یکجا مانده ام دریا کجاست ؟
مُردَم از بس زندگی تکرار شد .

Sh پنج‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 22:25

با تو ، آسان میشد از دست سیاهی ها گریخت
رو بسوی ظلمت شبهای بی فردا گریخت
بی تو ای آزادی ، ای والا کلام من
گر نباشی در میان باید که از دنیا گریخت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد