منفرد

سهراب میگه:بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهائی من بزرگ است.

اما حالا این تنهائی مال من نیست.مال منهای تنها نیست.این یک تنهائی بزرگه.تنهعائی که مال همه ی ماست.این تنهائی ماست که بزرگ شده.نه تنهائی من.

همه ی ما تنهاییم! اما گاهی اونقدر غرور تمام وجودمون رو پر میکنه و سلولهای ما رو میخوره که دیگه جائی برای پر کردن تنهایی هامون نداریم.

نقس کشیدنمون مصنوئی شده.راه رفتن های کوکی.نگاه های بی مقصد و با منظور.

تا کجا آباد این چنین زیستن را ادامه خواهیم داد؟

فکر میکنم خدا هم نمیدونه؟؟؟!!

                                                                   همین!

نظرات 1 + ارسال نظر
صادق زاده یکشنبه 23 دی‌ماه سال 1386 ساعت 20:13

با درود فراوان

اگر ممکن است آدرس و ایمیل دوست مرا که برایم پیغام گذاشته بود برایم بفرستید به آدرس:

reza.sad@gamil.com

پیشاپیش سپاسگزارم.

رضا صادق زاده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد