سنگ سخت خارا دل کوچک دارد؛
و دل کوچک خود را زیر پا می زارد.
شاید آن رهگذری؛که عبور سایه اش از سر ماست
پای بر دل این سنگ گذارد؛تادلش شاد شود.
.
.
.
که مرا نیز ببینید!مرا نیز بفهمید.که منم هستم.
و از این بودن خود؛اندکی خشنودم.
حس گرمای کف پای تو ای دوست....
مثل حرکت؛مثل شور مثل یک تنگ بلور.
به زلالی دل خواهر من که به اندازه ی یک برگ گل نسترن است.
و دل من ؛دل سنگ پرنیان سبکی می ماند؛که به صحرا می نهد سر.
پس به یادش باشید!!
سنگ سخت خارا ؛دل تو شادتر از قلب من است.
همین!