و من صدای باران را بلند بلند می شنیدم.
و چشمهایم را برای حس با تو زیر باران بودن بستم!
دستهای خیسمان را در هم فشردیم.و تا آنجا که نبود زیر باران قدم زدیم.
تا زمان بی زمانی.تا جاده های همیشه نمناک باران خورده.
تا سبزه زار های همیشه سبز بهاری.
زیر چشمان خیس آسمان
.
.
.
حالا چشمهایم را آرام باز میکنم.آرام تراز صدای قطره های باران.
و تو را که تا اخر سفر با من بودی فقط حس می کنم.
بودنت را در کنار باران حس می کنم.
مهربانم با من باش ؛ حتی وقتی نیستی!!
همین!
با درود بر شما
زیبا بود اما دلگیر
سبز باشید و شاد
خرد نگهدارتان
ممنون! شاد باشید!