خودم را فراموش میکنم . با توچه کنم؟
با تو که ثانیه شمار ساعتهای زندگی منی.
با تو که در چای عصرانه ام حل می شوی و من تو را سر می کشم.
با توکه بجای من لحظه ها را پلک میزنی.
تویی که جای خون در رگهایم شریان داری ونقش نبض مرا در وجودم بازی میکنی.
با تو که خود منی...
خودم را فراموش میکنم.
با تو که خود منی چه کنم؟
همین!
خیلی عالی فقط همینو می تونم بگم...